دل نوشته های من

مرگ فقط مردن فیزیکی نیست ... 

دل نوشته های من...

چقدر خوشحالم که بالاخره دوران سخت بارداری داره تموم میشه و من می تونم پسر عزیزم رو هفته بعد در آغوش بکشم . از طرفی شاید هیچ کسی از نگرانی و استرس درونم خبر نداشته باشه . خدایا به حرمت امام حسین ع  امیرحسینم صحیح و سالم به دنیا بیاد .

دل نوشته های من...

اصلا فکر نمی کردم که روزی بشه که حسرت خوابهای ناز و طولانیم رو بکشم . الان با کمبود خواب مواجه شدم . یه پسر ناز و دوست داشتنی حالا هست که می خواد همش همراهش باشم .عیبی نداره امیرحسینم سالم باشه من اصلا نمی خوابم .

دل نوشته های من...

شاید تا وقتی آدم مادر نشه نتونه سختی های مادرها رو درک کنه . درد و سختی بارداری داشتم که شاید کمتر کسی داشته و با وجود همه اینها سرکار هم می رفتم و رییسمون هم که دور از انسانیت بود هیچ جوره مراعاتم رو نمی کرد ! الان هم که کارم به دکترای روماتولوژی و غدد رسیده ! امیرحسین هم نمی ذاره از کنارش تکون بخورم !

دل نوشته های من...

خدایا می ترسم یه روزی چیزایی که بهم دادی رو بگیری ! خدایا من طاقت تغییر هیچی رو ندارم !

دل نوشته های من...

چقدر سخته آدم نتونه حرفش رو بزنه!چیزایی که نمی تتونم از همسر بخوام !نمی دونم از دوست داشتن زیاد هستش یا از عاجز بودن خودم . شاید فکر می کنم که با گفتن بعضی خواسته ها ممکنه دلش رو بشکونم ! ترجیح میدم که همه چی رو توی دلم بریزم و تحمل کنم . شاید هم حسین روی اینا تعصب داره و به خاطر اونه! کلا دو روزه دلم الکی گرفته و همش گریه می کنم ! امیدوارم امیرحسین ازم ناراحت نشه!

دل نوشته های من...

خدایا من تو رو می خوام . تو اگه با من باشی توپم نمی تونه تکونم بده . خدایا کوتاهی های من رو ببخش . ببخش که شعار میدم و یادم میره . تو من رو فراموش نکن . خدایا محافظ بچه منم باش . 

دل نوشته های من...

یه وقتهایی پیش خودم میگم اگه از حال و روز الانم فیلم بگیرم واسش اثبات مادری خوبی واسش میشه . امیدوارم فرزندم بعد به دنیا اومدنش یه عالمه درکم بکنه .

دل نوشته های من...

چند ماهی هست که حس می کنم خیلی کم حرف شدم . نمی دونم این خوبه یا بد ؟! همسرم که همون پرحرفی و شلوغیم رو می خواد! اما واقعا حرفها از ذهنم فرار می کنن!

چند وقت پیشها خواب دیدم توی یک سالن بزرگ دارم سخنرانی می کنم که خیلی مورد استقبال همه واقع شده و با بیدار شدن تصمیم گرفتم سعی کنم دوباره صحبت کردن رو کم کم شروع کنم . اینجا جای خوبی واسه آغاز هست خوب اینم حرف دل من بود دیگه ! 

دل نوشته های من...

این روزا خیلی با خودم کلنجار میرم دیگه دوست ندارم سرکار برم . دلم می خواد بچه من در آغوش مادر و با تربیت مادر بزرگ بشه . دلم می خواد آرامش داشته باشه و دغدغه ای نداشته باشه ! کاش میشد یه فکر درست کرد . 

دل نوشته های من...